عتیق

عتیق روایت میکند از زخم هایی کهنه که اکنون سر باز کرده و در آینده التیام میابند

عتیق

عتیق روایت میکند از زخم هایی کهنه که اکنون سر باز کرده و در آینده التیام میابند

عتیق

آنجا که بروی محکوم میشوی
حکم بر بخشش میدهند
آخر حاکمش رئوف نام دارد...

پیوندهای روزانه

زودتر بیا تا سوی حسین اقامه کنیم نماز هایمان را!

آمین یا رب الحسین...

بوی ترانه های ازل میدهد لبت 
خوش باش, خوش که طعم عسل میدهد لبت

لب نیست, نازنین ملکوت ملاحت است
بوی سبوی عزوجل میدهد لبت

بگشای آن طراوت فرزانه را که باز
ما را شبانه ذوق غزل میدهد لبت

الله اکبر از تو که با حمد بوسه ای
معنای ناب خیر العمل میدهد لبت

گل شرم گونه های تو خود وحی منزل است
بوی ترانه های ازل میدهد لبت

(علی هوشمند)

گاهی باید آرزوها را در نیمه شبی در دل هایمان دار بزنیم!


پی نوشت:

حکم آنچه تو اندیشی 

لطف آنچه تو فرمایی

  

بعد نوشت:

توکلت علی الله


با ربط نوشت:

پسندم آنچه را جانان پسندد


بی ربط نوشت:

خسته ام


همینجوری نوشت:

...


وقتی شهیدی پسرش هم شهید شود

 جهاد میشود


شهید جهاد مغنیه




الهم الرزقنا یک ابن ملجم برای روز مبادا

شاید رستگار بشیم


برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

اگر بناست بعد از این مرا خراب تر کنی

از اول این خراب را چرا درست میکنی؟!
 
از این دلی که سال ها بندگی نکرده است
فقط تویی که بنده ای درست میکنی 
 

به فاطمیه که میرسیم

عباس ها دق میکنند...

کز این صحرا مگر راهی به شهر آرزویی هست؟...

بیا برگرد آخر ای غریق راه

کز این ره به جایی نیست

ارباب...



آدم ها دو دسته اند.

همه ماهی های درون دریا ها زندگی طبیعی دارند.

همه کبوتر های آسمان زندگی طبیعی دارند.

ماها هم زندگی طبیعی داریم که متولد شده ایم.

خب از یک موجود زنده متولد شده ایم.

وقتی یک موجودی فرزند یک موجود زنده دیگری است, او هم زنده است.

این زندگی طبیعی است.

بعد هم فرض کنید اولش معمول یک جنینی متولد میشود , دو کیلو و نیم است.

و بعد هم بزرگ میشود و میشود هشتاد کیلو.

خب همان زندگی طبیعی است.

همان که دو و نیم کیلو بود, شد هشتاد کیلو.

یک ذره هوش و حواسش بیشتر شده.

اما زندگی همان زندگی طبیعی است.

اگر کسی توانست خودش زندگی را تهیه کند, 

آن زندگی دیگر تحت حمایت مرگ قرار نمیگیرد.

زندگی ای که آدم خودش تحصیل کرده است, مرگ نمیتوتند آن را بپوشاند.

مرگ نمیتواند آن را از بین ببرد.

نمیتواند...

"آیت الله جاودان"



یک "شهید"!

نمیبینی که چه شیرین و چه آرام میمیرد؟

برای آن ها که به "روزمرگی" خو کرده اند و با خود ماندگارند ,

مرگ فاجعه ای هولناک و شوم زوال است.

گم شدن در نیستی است.

آن که آهنگ هجرت از خویش کرده است, با مرگ آغاز میشود.

چه عظیم اند مردانی که عظمت این فرمان شگفت خداوند را شنیده اند و 

بدان کار بسته اند که:

"بمیرید ,پیش از آنکه بمیرید"!

چنین میپندارم که در این سوره, مخاطب خداوند, تنها پیامبر نیست.

روی سخن با همه ی آن هایی است که "در جامه ی خویش" پیچیده اند:

"ای به جامه ی خویش فرو پیچیده !برخیز! و جامه ات را پاکیزه ساز و پلیدی را هجرت کن"!

طنین قاطع و کننده ی فرمان وحی در فضای درونم میپیچد و صدای زنگ های این کاروانی

را که آهنگ رحیل کرده است , میشنوم.

هجرت آغاز شده است و میدانم این آتشی که اکنون چنین دیوانه در من سر برداشته است,

 نه یک حریق, که آتش کاروان است!

آتشی که بر راه میماند و کاروان میگذرد.!



به یاد شهید عالی قدر "محمود رضا بیضایی"

وقتی جنون سر ریز میکند
فقط عشق آرامت میکند...

نوکرم من...


رنج جان کاهی است 

گنج بودن و مجهول ماندن!
گنج بودن و در ویرانه فراموش شدن!

رنج بزرگی است 

علم بودن و عالم نداشتن! 
علم بودن و عالم نیافتن!
زیبا بودن و عالم نیافتن!
فریاد بودن و نا شنیده ماندن!
نور بودن و روشن نکردن!
آتش بودن و گرم نکردن!
عشق بودن و دلی نیافتن!
روح بودن و کالبدی نبودن!
چشمه بودن و تشنه ای ندیدن!
پیام بودن و پیامبر بودن و کسی نداشتن!
مثنوی بودن و خواننده ای ندیدن!
چنگ بودن و پنجه نوازنده ای نبودن!


چه بگویم؟

خدا بودن و انسان نداشتن...

دکتر علی شریعتی


دستی که پیش خانه "زهرا" دراز نیست

"در شرع بر جنازه ی آن کس نماز نیست"

اغیثینی یا مولاتی یا فاطمه الزهرا

پیدا شدیم هر چه در این راه گم شدیم

یعنی یکی هست که چراغ هدایت است




 ادرکنی یا رحمت الله الواسعه...