بالاتر از سیاهی, رنگی هست؟
شاید سرخی خون...
بی تاب تر از همیشه
به جست و جویت می آیم
با تلواسه های همیشگی دل...
جهان با تو بر مدار عشق میگردد
و بی تو بر مدار یاس...
تو در کجای جهانی
که "خورشید" نام تو را سلام میکند؟!
بی یاد تو روز همچو شب تاریک است...
گاهی میشه که در تک لحظه ای از زندگی معراج میکنی و ...
به نام حق و برای حق و به یاد حق...
همیشه از یک لحظه شروع میشود
و ادامه میابد و این ادامه ها حکایت میکنند از معبر هایی که از آن عبور باید کرد
و در یک رسیدنی تمام خواهد شد...
رهرو بماند کاش ... عبور را همه میداند !