خوش به حال شعاع های نور جدا شده از خورشید
حداقل یه چیزایی رو تونستن ثابت کنن!
پای دل لنگ شدست فرصت بدهید
مرهمی بر راه میزنم!, فرصت بدهید
گر چه همه جا عقب ماندم از همه
اینبار خود را میرسانم , فرصت بدهید
اغیثینی یا فاطمه الزهرا...
کاش بشود
به بالای بلند بالا بلندان اقتدا کنم
و رکعتی عشق به جا بگذارم
شاید گشایشی حاصل شود در لحظه ای از یک طلوع!
هووووو علی مددی
گفتم
راه بیفتم و از بیراهه به آسمان بزنم
دیدم شب بی فانوس ترسناک تر از همیشه است
از گیسوان آویزان شخصیتی به نام شیطان ترسیدم
هر چند
من و او دیگر با هم رفیق شده ایم
و او بیشتر از همه انگار من را دوست دارد!