عتیق

عتیق روایت میکند از زخم هایی کهنه که اکنون سر باز کرده و در آینده التیام میابند

عتیق

عتیق روایت میکند از زخم هایی کهنه که اکنون سر باز کرده و در آینده التیام میابند

عتیق

آنجا که بروی محکوم میشوی
حکم بر بخشش میدهند
آخر حاکمش رئوف نام دارد...

پیوندهای روزانه

تنها که شدم

تازه فهمیدم

تو چقدر آقایی...

گفتیم نیستی
تا با خیال راحت مشغول گناه شویم
و
 فرج خواندیم 
تابهانه ای باشد برای گناهانمان...
و
این زمین چهره ماهت را طلب میکند همچنان...

 راستی از چرت زدن میان ندبه هایمان چه خبر؟

همیشه از چشم به مغز میرسد
پیش شما که میرسم چشم با قلب تبانی میکند...
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

حضرت مادر به دست های حضرت قمر توسل پیدا میکند

و حضرت قمر فقط به فکر کوچه است

حکایتی است...

قول دادم از تو انگشتر نگیرم
اصلا مرا مشغول انگشتر مگردان...


پیراهن را که به دختر داد

لاشخور ها بنا بر دزدی گذاشتند...

من چرا؟

بهترین ها به فدای قدم هایت

حیف او نیست که من را میثم دارش کنند؟

 پ ن:

اگر آمد خبر رفتن ما را بدهید

به گمانم که بنا نیست کنارش باشیم

بعضی ها چقدر آبرو ببر هستند
آبروی میخ را
آبروی در را
آبروی دیوار را
آبروی کوچه را
نوروز که می آید
 خبرش را عطر یاس میدهد
امسال که عطر یاس نداریم چه کنیم؟

اغیثینی یا فاطمه الزهرا...

قلم در دست گرفتن سودی ندارد

به نظرم این روز ها باید کمی عابس شد...

گاهی میشود که زخم دلت تازه میشود و ناقدی بر آن نمک میریزد و میرود و تو...


پی نوشت:

از اضطراب لحظه های زندگی متحیر که بشوی , عبرتی میشوی برای عوام...


نصیحت نوشت:

پاهاتو جمع کن!      از گلیم زده بیرون


آرزو نوشت:

مدتیه دلم واسه خودم تنگ شده

کاش رفع دلتنگی بشه


پایان نوشت:

قصه ما دراز است هنوز   

 یا حضرت عشق مددی...


این گریه های ایام فاطمیه چه فایده؟

امسال هم مثل سال های دگر...



ای صاحب روح
ادرکنی