عتیق

عتیق روایت میکند از زخم هایی کهنه که اکنون سر باز کرده و در آینده التیام میابند

عتیق

عتیق روایت میکند از زخم هایی کهنه که اکنون سر باز کرده و در آینده التیام میابند

عتیق

آنجا که بروی محکوم میشوی
حکم بر بخشش میدهند
آخر حاکمش رئوف نام دارد...

پیوندهای روزانه
از وقتی تو رفتی
آینده که نیامد هیچ
گذشته هم هیچ وقت نگذشت...

بالاتر از سیاهی, رنگی هست؟

شاید سرخی خون...

باید به بعضی از شهدا گفت
روضه سقا بخوانید...

بی تاب تر از همیشه

به جست و جویت می آیم

با تلواسه های همیشگی دل...

جهان با تو بر مدار عشق میگردد

و بی تو بر مدار یاس...

تو در کجای جهانی

که "خورشید" نام تو را سلام میکند؟!


بی یاد تو روز همچو شب تاریک است...

میگویند برای رسیدن به اوج باید ریسک کرد ...
مانند پرنده ای نو پرواز که از سکویی خود را رها میکند ...
اما باید دانست برای ریسک کردن ابزاری به نام جرات باید داشت و بال های پرنده جرات اویند...
اما همیشه ابزار ها عامل موفقیت نمیشوند...
و باز هم تمام رشته ها پنبه خواهد شد...


عجب ریسکی شده است گفتن حرف هایی که شاید منجر به رسوایی و گوشه نشینی ات شود...



گاهی میشه که در تک لحظه ای از زندگی معراج میکنی و ...

به نام حق و برای حق و به یاد حق...


همیشه از یک لحظه شروع میشود 

و ادامه میابد و این ادامه ها حکایت میکنند از معبر هایی که از آن عبور باید کرد

و در یک رسیدنی تمام خواهد شد...


رهرو بماند کاش ... عبور را همه میداند !